حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
آخرین بهروزرسانی:
عبور کردن به انگلیسی
معنی و نمونهجملهها
فعل لازم
فونتیک فارسی / oboor kardan /
to pass, to traverse, to cross, to go by (or through), to percolate, to filter (through), to sail (through), to travel, to navigate
to pass
to traverse
to cross
to go by
to percolate
to filter
to sail
to travel
to navigate
رد شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زنهای بومی درحالیکه سبد پر از میوه روی سر خود حمل میکردند، از رودخانه عبور کردند.
Native women poising baskets full of fruits on their heads crossed the river.
اتوبوس بدون توقف عبور کرد.
The bus just went by without stopping.
ارجاع به لغت عبور کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
کپی
معنی لغت «عبور کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عبور کردن
لغات نزدیک عبور کردن
- - عبور دادن
- - عبور دهنده نور
- - عبور کردن
- - عبور کردن به سختی
- - عبور کردن به سرعت
